بسم الله
سلام برادر...
نمیدونم اولین بار کی و کجا باهات اشنا شدم...
شاید وقتی برای اولین بار در نت سرچ کردم:شهدای مدافع حرم...
شاید اولین چیزی که منو جذب کرد...چهره پر از آرامشت بود...
آروم آروم...به قول خودم:شمام اون چشمایی رو داشتی که میشد درش خدا رو پیدا کرد...
یه جفت چشم و یه دنیا خدا!
ولی ارامشت چهره ات یه چیز دیگه بود ...
خیلی از اولین شاید ها رو باهات تجربه کردم...
اون روزا حالم یکم خوب نبود..دنبال ارامش بودم...شاید همین بود که اینقدر جذب شدم...
ولی اون روز از کنارت رد شدم....ازت گذشتم!!!
گاها عکسات رو میدیدم ولی نمیدونم چرا....ولی توجه نمیکردم...هر دفعه چیزی باعث میشد که....
تا چند روز پیش...
یه عکس که خواب بودی....اخ!
یک چهره ارومممم...
خواب بودی و ازت عکس گرفته بودن...
همون لحظه قلبم تکون خورد...
محو آرامشت شده بودم....
سرچ کردم....شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان ...
کلی عکس گرفتم ازت...
و عکسات شد بک گراند گوشیم..
آرامش میگیرم اخه...!!
اینهمه نوشتم تا اینو بگم...
اقای دهقان....
من از شما اذن میخوام....
اذن برادری...اذن رفاقت....
میخوام شما بشی داداشم...رفیق شهیدم...
لیاقتشو دارم؟؟؟بهم این اجازه رو میدید؟
منتظرم تا بهم ثابت بشه...
برام دعا کن...
یا علی
بنده پر گناه خدا...
مصطفی